تربیت فرزند شما با 9 تکنیک روانشناسی و بدون فشار (2021)
همه ما ممکن است که پدر یا مادرانی را بشناسیم که در تربیت فرزند خود دچار مشکل هستن. یا ممکن است که خودمون جزء این دسته از والدین باشیم!
تعجبی نداره! چرا که تربیت فرزند را هیچ کجا به ما یاد نمیدن. حتی مهارت زندگی (مهارت های 10گانه زندگی) را نیز به آن صورتی که لازم هست، به ما آموزش ندادن. ولی آیا این دلیل موجهی هست که خودمون دنبال آموزشهای مرتبط با تربیت فرزند نباشیم؟
سلام دوست خوبم. عرفان عظیمی هستم، روانشناس؛ و در اولین بلاگ پست سایت عرفان عظیمی دات کام، میخوام خلاصهای از کتابی که اخیرا مطالعه کردم و خیلی دوستش داشتم، باهاتون به اشتراک بذارم. این کتاب رو به زبان انگلیسی مطالعه کردم و اطلاعی ندارم که داخل کشور ترجمه و چاپ شده باشه یا خیر؛ با این حال این کتاب رو در انتهای پست معرفی میکنم که علاقهمندان بتونن تهیه یا مطالعه کنن.
این کتاب در 7 نکته کاملا کاربردی توضیح داده که چطوری به کمک تئوری انتخاب، میتونیم فرزندانی رو تربیت کنیم که هم آزاد باشن و هم حرف مارو به نحوی شایسته گوش بدن بدون اجبار کردن.
درمورد تئوری انتخاب در پست بعدی بیشتر خواهم گفت، منتهی در اینجا خیلی مختصر میگم که : دکتر گلاسر در تئوری انتخاب میگه ما هرگز نمیتونیم فردی رو مجبور به انجام کاری کنیم. ما فقط میتونیم به افراد اطلاعات بدیم. که مثلا این کار خوبه یا نه. بعد خودش انتخاب میکنه که اون کار رو چطوری انجام بده. اگر اجبار کنیم یا فشاری اعمال کنیم، شاید در کوتاه مدت نتیجه بده، منتهی در بلند مدت، باعث آسیب به رابطه شما و اون فرد میشه. میخواد اون فرد فرزند شما باشه، یا همسر شما، یا همکار، یا حتی کارمند شما.
اگر موافق باشین بریم که دونه دونه از این 7 نکته مهم برای تربیت فرزند رو باهم بررسی کنیم. اگر وقت ندارین، فقط نکات کلیدی هر بخش رو مطالعه کنید. اگرهم که دوست دارین عمیق یاد بگیرین، لطفا کامل و دقیق مطالعه کنید.
یه دفترچه آماده کردم که برای هرکدوم از تکنیکهای 9گانه، یه تمرین قرار دادم. از فرم زیر میتونید دفترچه رو دانلود کنید :
1 - نیازهای اساسی کودک یا نوجوان رو میدونی؟
نکات کلیدی:
- کودکان بطور ذاتی در تلاشن برای برطرف کردن نیازهای اصلی خودشون
- همیشه یادمون باشه: همیشه میشه روی رفتار کودک “اثر گذاشت” ولی هرگز نمیشه اونو برای همیشه “کنترل کرد”. اگه همش رفتار کودک رو کنترل کنیم، در آینده حتی نمیتونیم روی اون اثر هم بگذاریم.
- هم کودکان و هم بزرگسالان، هر رفتاری که نشون میدن، برای برطرفکردن این نیازهاست: امنیت (و بقا)، عشق (و تعلق داشتن)، قدرت، تفریح و آزادی
تئوری انتخاب که توسط دکتر ویلیام گلاسر توی اواخر قرن 20 مطرح شد، راهکار بسیاری از مشکلات دنیای امروز بشر هست. روابطی که بین افراد شکلگرفته امروزه، بیشتر بر مبنای کنترل بیرونی هست. یعنی هرکسی قدرت بیشتری داره (والدین)، از کودک یا نوجوان میخواد که فلان کار رو انجام بده، و اگر فرزندش، اون کار رو درست انجام نده، مجازات میشه توسط والدین. این یعنی کنترل بیرونی.
در اصل هرچه زودتر بهعنوان یه معلم، والد و … بپذیریم که دیگه روش کنترل بیرونی جواب نمیده، خیلی سادهتر میتونیم به کمک تئوری انتخاب، باهم کنار بیایم و رابطه خوبی داشته باشیم. یه مثال بزنیم. فرض کنید که فرزند شما داره بازی میکنه (ارضای نیاز به تفریح)، و فرض کنید وقت ناهار هست، شما به کودک میگید پسرم، بیا ناهارتو بخور. وقت ناهاره. گفتیم تئوری انتخاب میگه ما نمیتونیم رفتار کسی رو با زور کنترل کنیم. فقط میتونیم بهش اطلاعات بدیم.
پس فرزند شما این رو شنید (اطلاعات رو گرفت)، ممکنه دوتا کار انجام بده:
پس فرزند شما این رو شنید (اطلاعات رو گرفت)، ممکنه دوتا کار انجام بده:
- فرزند شما بدو بدو میاد سمت سفره غذا چون گرسنه هست
- ممکنه فرزند شما نیاد واسه غذا و تصمیم بگیره که یکمی دیگه با دوستاش بازی کنه حتی با اینکه گرسنه هست. فرزند شما گرسنه هست و غذا رو میخواد، ولی در این لحظه نیاز به تفریحش از نیاز به بقا، بیشتره
اگر اینجا سعی کنید بهزور اونو بیارید سر سفره غذا چی میشه؟ مقاومت میکنه
چون شما با کنترلگری، اونو از نیاز به تفریح، نیاز به آزادی و نیاز به قدرت محروم میکنید.
حالا خودتون رو در نظر بگیرید. اگر مشغول کاری بودید که برای شما مهم بود، و هسمرتون با زور و اجبار از شما میخواست که کار دیگری بکنید، چه حسی به شما دست میداد؟ احساس نمیکردید که آزادی شمارو ازتون گرفته؟
ممکنه ما ندونسته، چون بچهها از ما کوچیکترن، زورشون کمتره و … خیلی طبیعی بدونیم کنترل کردنشون رو. ولی آیا با اینکار، اونها افراد موفق و با اعتماد به نفسی در آینده میشن؟ آیا راهی وجود داره که بدون کنترلگری، باهم خیلی خوب کنار بیاید؟ پاسخ اینه که بله! راه خیلی خوبی هست. قدم اولش همین شناختن نیازهای پنجگانه هست. در ادامه به نکات بیشتری اشاره میکنم. همراهم باشین.
هر رفتاری که هر آدمی نشون میده، از لحظه تولد تا مرگ، توسط این نیازها شکل میگیرن. هم شما، هم من و هم کودک شما، و هر فرد دیگری، از این موضوع مستثنی نیستیم. فرزند شما الان چیکار داره میکنه؟ آیا خوابیده؟ (ارضای نیاز به بقا)، آیا با دوستاش بازی میکنه بهجای اینکه به حرف شما گوش بده و بخوابه؟ (نیاز به تفریح)، یا اینکه صرفاً میخواد بیشتر از تایمی که شما میگین، بیدار بمونه؟ (نیاز به قدرت و آزادی)
و نیاز به قدرت در شما که مطمئن بشید حرف شمارو گوش میده و بهموقع میخوابه (تا سالم و سرحال باشه)
راهکار چیه ؟
حالا فرض کنید که یک بازیای وجود داشت که بچه شما نیاز به تفریحش برآورده میشد. توی این بازی، کودک شما به میل خودش، میره و میخوابه! هر دو شما همزمان به خواسته خودتون میرسید! این عالی نیست؟
فرض کنید که این بازی (نیاز به تفریح) رو با کودکتون انجام بدین: کل زمین خونه، یه اقیانوسه که پر از نهنگ و کوسههاییه که همه رو میخورن، و برای اینکه امن باشیم باید خیلی سریع به قایق هامون (رختخواب) پناه ببریم. بعد یه موج وسیعی میاد تو اتاق که همه رو از رو قایق بیرون بندازه، ولی ما با کشیدن لحاف روی خودمون، از این موج در امان میمونیم. بعد میبینیم که این موج توسط یه نهنگ دوستداشتنی ایجاد شده بود که تمام کوسهها رو فراری داده و اومده که قصهای که پدر یا مادر میخواد بخونه گوش بده. آیا اجازه بدیم که اونم قصه گوش بده؟ (نیاز به قدرت بچهها برآورده میشه چون اجازه دادن دست اوناست)!
پس در این روش جدید، ما هدفمون اینه که هم از نیازهای 5گانه کودک و هم از نیازهای خودمون آگاه بشیم، و یه راهی پیدا کنیم که اینارو باهم جوری ترکیب کنیم که نیازهای هر دو ما برآورده بشه. نتیجه این کار میدونین چیه؟ اینه که بچهها عاشق شما میشن و عمیقاً به شما و حرفای شما احترام میذارن. شاید در ابتدا این روش کمی سخت به نظر برسه ولی قدمبهقدم در اون بهتر میشین.
یه تمرین خیلی خوب و ساده برای این بخش قرار دادم که کمکتون میکنه.
کل تمرینات بخشها رو در یک فایل pdf قرار دادم. برای دانلود اون فایل تمرین میتونید از فرم زیر کمک بگیرید.
2 - آیا سعی میکنی در تربیت فرزند اونو کنترل کنی؟
نکات کلیدی:
- والدین در نهایت میخوان که بچههاشون امن باشه و زنده بمونه.
- بچهها هم میخوان آزادانه خودشون و دنیای اطراف رو کاوش کنند.
- بین بچهها و والدین، حتی از قبل تولد بچه هم، یه اختلاف ذاتی هست.
- تربیت فرزند با آرامش، یعنی اینکه به بچهها، با بیانی مناسب، یاد بدیم که چگونه ایمن باشن و به نیاز به آزادیشون احترام قائل باشیم.
بیشتر والدین توی ذهنشون یه تصویر مطلوبی از آیندهی فرزندشون میسازن (بچم قراره دکتر بشه، مهندس بشه و …) و سعی میکنند بر اساس این تصویر مطلوب، بچههاشون رو کنترل کنند. ولی اگر عمیقتر به ماجرا نگاه کنیم، متوجه میشیم که هدف از این تصویر مطلوب اینه که فرزندمون ایمن باشه، زنده بمونه و بالغ بشه. یعنی این تصویر که میخوام مثلاً دکتر بشه، چون قراره درآمد بالایی داشته باشه و بتونه هزینههای زندگیشو تامین کنه که در نهایت بتونه زنده بمونه.
همین تلاش برای زنده نگهداشتن فرزند (حتی بصورت ناخودآگاه) باعث میشه که کنترلگری کنیم. ولی آیا بچه ما هم، همین تصویر مطلوب مارو توی ذهن خودش داره؟
مسلماً خیر!
تصویر دنیای مطلوب شما فرق میکنه
تصویر دنیای مطلوب بچهها با والدین خودشون بسیار متفاوته. ممکنه از فرزندتون میخواید که شاگرد اول کلاس باشه. مجبورش میکنید که مثلاً: اگه درساتو بخونی میتونی بستنی بخوری/با تبلت کار کنی و …
ولی آیا فرزند شما هم به اندازه شما میخواد که شاگرد اول باشه؟ شاید بیطرفانه ازش بپرسید، همینکه یه نمره مناسبی میگیره و درسهارو پاس میکنه براش کافی باشه و خودش از این عملکرد متوسط به بالای خودش رضایت کاملی رو داشته باشه. یعنی کودک شما نمیخواد کل تایمشو فقط درس بخونه و فکر میکنه کارهای دیگه براش مهمتر هستند چون تصویر دنیای مطلوب کودک با شما کاملاً متفاوت هست!
یادتون باشه که شاید هرگز این میل شما برای کنترل کردن فرزندتون، متوقف نشه. حتی مادر خود منم هنگامی که سوار هواپیما میشم نگران میشه! حتی با اینکه این میل شدید برای کنترل در والدین وجود داره، باید یادمون باشه که بچه ما قراره یه روزی بزرگ بشه و مستقل بشه. اگه میخوایم یه رابطه عالی، آکنده از عشق و علاقه و احترام بین ما باشه، باید یاد بگیریم این کنترلگری رو بذاریم کنار!
تا زمانیکه بین شما و فرزندتون یه رابطه خوب و محترمانه (احترام به نیازهای فرزند) باشه، شما میتونید ایدهها و نظراتتون رو بهش منتقل کنید (انتقال اطلاعات) و چون در دنیای مطلوبش قرار میگیرید، با احتمال بیشتری ایده شمارو میپذیره و از شما تاثیر میگیره (دقت کنید نگفتم رفتارش تحت کنترل شما درمیاد).
وقتی به کودک میگیم: پاشو برو اتاقتو مرتب کن وگرنه گوشی بی گوشی (مجازات)، یا مثلاً اگه درساتو بخونی میریم بستنی میخوریم؛ مطمئنم که بهتر از من میدونین این کار اسمش کنترل کردنه (نیاز به آزادی و قدرت کودک رو ازش میگیریم). برخی مثالهای دیگه مثل: چرا باید هرچیزیو 10 بار تکرار کنم؟ چرا انقدر آخه نامرتبی تو؟ چرا حرفامو گوش نمیدی آخه؟ خیلی ازت ناراضی هستم!
مطمئن باشین که شاید در کوتاه مدت این حرفا جواب بده، ولی اون رابطه خوبی که میتونست بین شما باشه، قطعاً صدمه میبینه. حتی اعتماد به نفس کودک هم دچار تخریب میشه.
این هفت تا عادت مربوط به کنترلگری رو خوبه که جایگزین کنیم:
- بجای انتقاد، حمایت کنیم
- بجای سرزنش، تشویق کنیم
- بجای شکایت، گوش بدیم
- بجای نق زدن، پذیرش رو یاد بگیریم
- بجای تهدید، اعتماد کنیم
- بجای تنبیه، احترام بگذاریم
- بجای پاداش یا رشوه برای کنترل کردنش، مذاکره کنیم
3 - آخه چرا بچه من این کارو داره میکنه؟
نکات کلیدی:
- هر رفتار آدما، یه هدفی داره. هر رفتاری!
- همه رفتارای کودکان، تلاشی برای برطرف کردن نیازهاشه: امنیت، عشق، قدرت، تفریح و آزادی
- با اینکه تمام رفتارها هدف مند هستن، ولی موثر نیستن!
- شاید رفتاری موثر باشه، ولی ممکنه مسئولانه یا محترمانه نباشه!
- مسئولانه یعنی: من نیازم رو برطرف کنم، بدون اینکه مانع برطرف کردن نیازای بقیه بشم.
- محترمانه یعنی: من نیازم رو برطرف کنم، بدون زورگویی به بقیه.
- وظیفه والدین اینه که به فرزندشون یاد بدن: نیاز هاشو بر آورده کنه. اونم بصورتی مسئولانه و محترمانه
دلیلشو میدونی؟
آیا شما هم بجای اینکه فکر کنید که چرا بچه من داره اینکارو میکنه (مثلاً لجبازی، جیغ و داد و …)، به فکر این هستین که رفتارشو ادامه نده و متوقف بشه؟
گفتیم که تلاش شما به عنوان والد برای محافظت از بچه، خودشو به شکل کنترلگری نشون میده. و اینکه هر رفتاری که فرد نشون میده (چه خوب، چه بد)، یه هدفی پشت اون هست (پس هیچ رفتار کودک بدون هدف نیست). مثلاً وقتی کودک لجبازی میکنه، حرف گوش نمیده یا رفتاهای دیگر، هدفی از این کار داره. رفتار کودک نیست که مشکل داره. از نظر کودک، این رفتارش، تنها راهیه که اونو به هدفش برسونه.
ولی این موضوع، به این معنا نیست که هر رفتار کودک، موثر، مسئولانه و محترمانه هست. مثلاً وقتی کودک شما یه کار ناخوشایندی انجام میده و شما اونو دعوا میکنید، شاید این رفتار شما در اون لحظه بهترین چیزیه که به فکر شما میرسیده. یادمن هر رفتاری که کودکان و نوجوانان دارن، برای رسیدن به هدفیه. شاید این رفتار مناسب نباشه ولی شاید این تنها روشی هست که کودکان بلد هستن.
شاید یکی از مهمترین کارای والدین اینه که روشها و رفتارهایی رو به کودک یاد بدن که بصورتی محترمانه، موثر و مسئولانه، اونارو به اهدافشون برسونه. بهترین زمان این آموزش چه موقعی هست؟ زمانی که کودک رفتار نامناسبی رو داره انجام میده. چرا؟ چون که کودک در این مواقع، مشتاقه که هرچه زودتر راه رسیدن به هدفش رو (برطرف کردن نیاز) پیدا کنه و اجرا کنه.
سوال جادویی بپرس!
وقتی کودک شما، یه رفتار نامناسبی نشون میده، ازش سوال جادویی بپرسین.
اولین سوال جادویی
عزیزم وقتی . …. (فلان کارو)…… داری انجام میدی، دقیقاً چه چیزی رو میخوای؟
مثلاً:
- عزیزم الان که داری برادرت رو هُل میدی، دقیقاً چه چیزی رو میخوای؟ چه خواستهای داری؟
- عزیزم الان که داری با صدای بلند حرف میزنی، دقیقاً چه چیزی رو میخوای؟ چه خواستهای داری؟
- عزیزم الان که تکالیف مدرسهتو انجام نمیدی، دقیقاً چه چیزی رو میخوای؟ چه خواستهای داری؟
- و . ….
خیلی از والدین این سوال رو جور دیگری میپرسن: با تو ام! چرا اینکارو میکنی؟
اگر این مدل بپرسیم کودک همکاری نمیکنه!
خوبه که کمی صبور باشیم و از همین قالب سوال جادویی استفاده کنیم. ممکنه با پرسیدن این سوالات، کودک بگه نمیدونم و شونههاشو بالا بندازه و اخم کنه. ولی بهتون میگم اگر جواب نداد چیکار کنید.
دومین سوال جادویی
بعد سوال اول، میتونید بپرسید که: عزیزم اگه باهم یه راهی پیدا کنیم که تو به (فلان خواستهت) برسی و همزمان این قانون رو هم پیروی کنی، دوست داری پیداش کنیم و یاد بگیریم؟
مثلاً:
- عزیزم اگه باهم یه راهی پیدا کنیم که تو با این ماشین بازی کنی بدون هُل دادن برادرت، دوست داری پیداش کنیم و یاد بگیریم؟
اگه بچه گفت نمیخوام یاد بگیرم چی؟ چیکار کنیم؟ در ادامه بهش میرسیم.
بعد پرسیدن این سوال اینکارو میکنیم: سعی میکنیم با فرزندمون کار کنیم که راهی جدید رو برای رسیدن به خواسته یا هدفش پیدا کنیم. هر ایدهای که دارن رو، بدون قضاوت، میشنویم. یه تعدادی ایده هم خودمون میدیم. بعد از اینکه یه لیستی از ایدههارو پیدا کردیم، به کودک کمک میکنیم که از بین ایدهها، اونی رو انتخاب کنه که بطوری موثر، محترمانه و مسئولانه، اونو به خواستهش میرسونه. چون خودش هست که یاد میگیره انتخاب کنه، نیاز به آزادی و قدرتش هم زیر سوال نرفته.
مثلاً برخی از این ایدههای جدید:
- به برادرت بگو هر 10 دقیقه اسباب بازیهاتون رو عوض کنید.
- ازش بخواه که باهم بازی کنید.
- ببینید با کدوم اسباب بازی میتونید هردو همزمان بازی کنید؟
وقتی ما به عنوان والد، یاد بگیریم که مشکل بچه نیست این رفتارهاش، خیلی از مشکلات درست میشن. پشت این رفتارها هدفی هست که کودک یا نوجوان میخواد بهش برسه، ولی راه رسیدنش رو بلد نیست! دیدین نوزاد وقتی فقط گریه میکنه، میگیم خدایا کاش این بچه زبون داشت، لا اقل بهم میگفت که چی میخواد. الان که بچه میتونه حرف بزنه، خیلی راحت با کمی تمرین شما، این خواستههاشو بیان میکنه و با هم فکری شما، خودش رفتار درستی رو برای رسیدن به خواستههاش انتخاب میکنه.
این سوال واقعاً جادویی هست و جواب میده. وقتی به فرزند 12 ساله خودتون میگین که: عزیزم از اینکه الان داری گریه میکنی و ناراحت هستی، دقیقاً چی رو میخوای؟ لطفاً بهم بگو که بتونم بهت کمک کنم بدستش بیاری. خیلی از اوقات بهتون میگن که چی رو میخوان دقیقاً. که شما میتونید با کمک هم راهی رو پیدا کنید که بصورتی محترمانه، مسئولانه و موثر به این خواسته برسن.
اگر بچه به این سوال جواب نداد چیکار کنیم؟
1 – به شما نمیگه که چی میخواد؟
اگه هنوز کودکه و نوجوان نشده، شاید خودشم نمیدونه چی میخواد. شاید نمیتونه خواسته دقیق خودشو با کلمات بیان کنه. میتونید ند بار با بیانی متفاوت ازش بپرسید. حتی اگه جوابی نمیده، شما دارین تمرین مکینید و بهش یاد میدین که خواستههاشو دقیق بشناسه و بگه که این عالیه.
2 – میتونید حدس بزنید؟
شاید چندباری که از فرزندتون پرسیدید و جواب دقیقی نداد، خوبه که خودتون یه حدسی بزنید. مثلاً بگید: خوب بیا یه بازی بکنیم باهم ببینیم که من میتونم حدس بزنم تو چی میخوای؟ آیا دلیل اینکه برادرت رو هُل میدی اینه که میخوای تو هم با اون کامیون بازی کنی؟ خیلی از اوقات این حدس درست درمیاد. حتی اگه حدس درست درنیومد، کودک شما خودش شمارو تصحیح میکنه. مثلاً میگه نه، میخوام روی اون صندلی بشینم که برادرم روش نشسته.
حالا که شما خواسته بچه رو فهمیدین، اینو بهش بگین: عزیزم وقتی بهم میگی که دقیقاً چی رو میخوای، من با خوشحالی کمکت میکنم که محترمانه و مسئولانه بدستش بیاری. درواقع دارین اینو به کودک خودتون، و حتی خودتون آموزش میدین.
3 – گفت که نه، نمیخوام یاد بگیرم
به این تصمیمش احترام بذارین و بهش بگین: باشه عزیزم، من به این تصمیم تو احترام میذارم. وقتی کاری که بچه داشت انجام میداد، باعث صدمه به خودش، وسایل خونه یا دگیر افراد میشد، کودک رو از اون محیط دور کنید و ابزار صدمه زدن رو از دسترسش خارج کنید. این کار مجازات کردن نیست. چراکه کودک شما میتونه که یاد بگیره بصورتی محترمانه، مسئولانه و موثر، به خواسته خودش برسه. متوجه تفاوتش با مجازات هستین؟
مثال از مجازات
- مجازات: تا زمانیکه یاد نگیری عین آدم بستنی بخوری و همه جارو کثیف نکنی، برات بستنی نمیخرم!
- روش جادویی: عزیزم متوجه هستم که دوست داری با شادی و لذت بستنی بخوری. خیلی خوشحال میشم که کمکت کنم یاد بگیری بستنی خودتو هم با شادی و لذت و هم محترمانه بخوری. هرموقع خواستی یاد بگیری بهم بگو:)
یه نکته مهم:
اگه کودک شما یاد گرفت و فقط این سری، رفتارشو مسئولانه و محترمانه کرد، به این معنی نیست که دیگه قراره برای همیشه این شکلی باشه ها!
چون این یه رفتار، عادت و تکنیک جدیده، شاید لازمه صبوری کنید و بارها، بارها و شاید ده ها بار، اونو تکرار کنید. ولی ارزشش رو داره. با این کار فرزند شما مهارت حل مسئله رو یاد میگیره و حتی وقتی بزرگتر شد و در زندگی خودش هم، با همسر و فرزندش به این شیوه رفتار میکنه که این عالیه.
4 - تعادل بین آزادی و امنیت در تربیت فرزند چطور ممکنه؟
نکات کلیدی:
- والدین وظیفه خودشون میدونن که کودک در امنیت باشه
- در عوض کودک میخواد آزادانه دنیارو و تواناییهای خودشو آزمایش کنه
- یه تعارض ذاتی بین امنیت و آزادی به وجود میاد
آیا آزادی به این معنی هست که من اجازه بدم یه بچه 2 ساله خودش بره تو خیابون؟ یا مثلاً یه نوجوان 12 ساله وقتی میخواد گوشی یا تبلت شخصی خودش رو داشته باشه چطور؟ جواب ما چی باید باشه؟ اینها نمونههای خیلی سادهای از تعارض بین آزادی و امنیت بودن.
اگر کل آزادی کودک رو ازش بگیریم، وقتی بزرگ بشه یه فرد وابسته و بی عزت نفس میشه. یا حتی ممکنه که برای کسب آزادی مد نظرش دروغ بگه، از خونه و مدرسه فرار کنه و خیلی مسائل دیگه.
اگر هم کلاً اونو آزاد بگذاریم، نمیتونه یاد بگیره که در بزرگسالی، فردی باشه که در شرایط مختلف، مسئولانه، محترمانه و موثر رفتار کنه و به بیراهه کشیده میشه.
اگه میخوایم بچه مسئولیت پذیر باشه :
پس اگر میخواهیم که یک بزرگسال مسئولیت پذیر تربیت کنیم، باید از همون ابتدا، با توجه به سن کودک و نوجوان، اون آزادی که مناسب سن او باشه رو بهش بدیم، منتهی یه نظارت دوستانه داشته باشیم و آموزش بدیم که خودش رفتارهای موثر، محترمانه و مسئولانه رو بتونه انتخاب کنه. در این صورت هست که در زندگی خودشون در آینده، خواهند تونست با انواع مسائل و مشکلات، به خوبی روبرو بشن.
5 - آزادی نامحدود با مرزهای امن!
نکات کلیدی:
- شما میتونید کم کم آزادی کودک رو افزایش بدین، همزمان با یاد دادن رفتار مسئولانه بهش
- وقتی کودک نشون داد که آزادیش بیش از اندازه شده و نمیتونه از پسش بر بیاد؛ کمترش کنید؛ تا زمانیکه یاد بگیره با اون آزادی، مسئولانه برخورد کنه، بعد کم کم دوباره اون آزادی رو بهش بدید
مطمئنم میدونید که وقتی میخواهیم به بچهها، دوچرخه سواری رو یاد بدیم، اول با ابزارهای کمکی و همراهی ما هست. اونم در یه محیط کوچک مثل حیاط خونه. بعد کم کم که راه افتاد، اجازه میدیم در کوچه به کمک ما و ابزارهای کمکی، بیشتر یاد بگیره، بعد ابزار کمکی رو از دوچرخه جدا میکنیم ولی باز همراهش هستیم تا یاد بگیره چطوری خودش موقع دوچرخه سواری، امنیت خودشو تامین کنه. حتی وقتی زمین خورد هم، ما باز کنارش هستیم و کمکش میکنیم که یاد بگیره.
بعد که مطمئن شدیم که یاد گرفت بدون ابزار کمکی دوچرخه سواری کنه و خطرات، چالهها، خیابون و … رو یاد گرفته، دیگه در کنارش نمیدویم و اجازه میدیم خودش آزادانه دوچرخه سواری کنه. دقیقاً دادن آزادی به کودک هم شبیه این مثال میمونه.
آزادی مثل دوچرخه سواری
در اصل کار تربیت فرزند، یعنی که به فرزند خودتون کمک کنید و ازش حمایت کنید که بطوری مسئولانه، آزادی بیشتری داشته باشه. چه در دنیای واقعی، چه در اینترنت، چه شما بخواید و چه نخواهید، فرزند شما با اتفاقاتی شگفت انگیز، ترسناک یا حتی غیراخلاقی مواجه خواهد شد. اگر که بخواهید همیشه اونو محدود کنید که مبادا با اینها مواجه نشه، یه راه اصولی نیست و جواب نمیده مطمئن باشین.
کار شما اینه که بهش کمک کنید که: خودش بتونه تشخیص بده که چه چیزی براش خطرآفرین هست. در واقع با اینکار، شما مثل یک پناه امن میشید برای کودک. که وقتی هر خطری بود، بیاد به شما بگه. نه اینکه از ترس شما، موضوعات خطرناکی (مثل تجاوز) و یا خطاهاش رو مخفی کنه از شما.
یادمون باشه که ما هرگز نمیتونیم به کسی که تشنه هست رو مجبور کنیم که دیگه آب نخوره! ما بعنوان والد نمیتونیم که با بیشتر شدن سن بچهها جلوی آزادیهای اونهارو بگیریم برای همیشه!
بهش مهارت یاد میدیم
بجای اینکار ما به فرزندمون، مهارت یاد میدیم. مهارتی که بتونه خطر رو شناسایی کنه خودش. اینکارو از همون کودکی تا بزرگسالی ادامه میدیم مثل یک فرآیند. بچهها در هر سنی که باشن، عاشق اینن که والدینی داشته باشن که امن باشن. بتونن باهاشون حرف بزنن. بتونن بهش اعتماد کنند. وقتی شما همچین فردی برای فرزند خودتون باشین، مطمئن باشین که کودک شما؛ صادقانه حرفاشو با شما درمیان میذاره. و شما هم به عنوان والدی که این نکته رو یاد گرفتین، خوبه که متناسب با سن کودک، اطلاعاتی رو بهش بدین که درست و علمی باشه.
مثلاً بجای اینکه کودک درمورد مسائل جنسی از منابع نامناسبی اطلاعات بگیره، خوبه که خودتون وقتی کودک کنجکاوی کرد، بصورت علمی و با توجه به سطح درکش، بهش توضیح بدین و کنجکاوی شو برطرف کنید. یعنی شما براش منبعی قابل اعتماد باشین.
6 - چرخه همکاری و رقابت، مدام تکرار میشه!
نکات کلیدی
- عشق و تفریح نیازای مربوط به همکاری هستن
- قدرت و آزادی نیازای رقابتی هستن
- کودک در طول رشد، مدام بین ایندو حالت (رقابتی و همکاری) نوسان میکنند.
- کودکان برای اینکه احساس امنیت کنند، به عشق نیاز دارن.
- نوجوانان برای اینکه احساس امنیت کنند، به قدرت نیاز دارن.
رشد کودکان تقریباً مراحل یکسانی رو در همه افراد داره. کودکان مدام بین دوتا حالت همکاری و رقابت نوسان میکنن. شما با دانشی که از تئوری انتخاب بدست آوردین، میتونین در هردوی این حالتها، به خوبی باهم کنار بیاید.
وقتی در حالت رقابتی قرار میگیره :
وقتی کودکان درحالت رقابتی قرار میگیرند، خوبه که یاد این نکته بیوفتیم که بهشون گزینههای بیشتری برای انتخاب بدیم. مثلاً اگه غذا نمیخوره، و ما برای ناهار قرمه سبزی درست کردیم، میتونیم یه منو به این شکل بچینیم: برنج خالی، برنج با خورشت، برنج با خورشت و ماست، برنج با خورشت و سالاد و …
حتی با اینکه شما قرمهسبزی رو آماده کردین و کودک نمیخواست، وقتی بهش انتخاب میدین، اون نیاز به قدرت و آزادی کودک ارضا میش. خیلی راحت انتخاب میکنه. بقول آرشیتک در فیلم ماتریکس، آدمها حرف گوش میکنند وقتی که حتی بصورت ناخودآگاه بدونن که میتونن انتخاب کنند (حتی اگه گزینهها ساختگی هم باشند!)
در اصل بهترین کاری که یه والد میتونه در حق کودک خودش انجام بده، اینه که یه فردی رو بار بیاره که بتونه نیاز به قدرت و آزادی خودشو، به شکلی مسئولانه و محترمانه برطرف کنه. یعنی بدون آسیب به دیگران و خودش. چون شما قرار نیست که تا 50 سالگیش مراقبش باشید، بهتره که مستمر از شما آموزش ببینه طبق صحبتایی که داشتیم و خودش بتونه آزادانه از بین گزینههایی که داره انتخاب کنه. خودش بتونه صلاح خودش رو تشخیص بده.
وقتی نوجوان شد :
وقتی کودک بزرگتر میشه و تبدیل میشه به یه نوجوان یا تینیجر، مدل آزادیهایی که میخواد با یه کودک دوساله قطعاً فرق میکنه. برای یه نوجوان مثلاً 14 ساله، میتونید به این شکل به ترتیب سوالات زیر رو بپرسید:
- در این سن، نوجوان ممکنه دیگه اجازه نگیره! و فقط کاریو که میخواد انجام بده، اعلام کنه. مثلاً مامان من میرم بیرون با فلان دوستم. اینجا وقتی نوجوان اطلاع میده، شما باید وانمود کنید که اون از شما پرسید و اجازه گرفت. چراکه وقتی قبول میکنید، نیاز به قدرتش ارضا میشه.
- آیا دقیقاً متوجه شدین که نوجوان چه خواستهای داره؟ اگه آره، برین سوال بعدی. اگر نه، خیلی دقیق سعی کنید متوجه بشید چه خواستهای داره.
- آیا فرزند من، رفتارهای مسئولانهای نشون داده که مطمئن باشم میتونه از پس این آزادی بر بیاد؟ اگه آره، برین سراغ سوال بعدی. اگر نه، باید وقت کافی بذارید تا این رفتار مسئولانه رو یاد بگیره ک هاز پس این آزادی بتونه بربیاد. بهش توضیح بدین که اگه بتونه رفتار مسئولانهای رو یاد بگیره و به شما نشون بده، جواب شما به درخواستش، مثبت میشه. این باعث میشه که تلاش کنه و سریعتر هم یاد بگیره.
- من از چی میترسم؟ اگه جوابی نداره این سوال، میتونید بهش اجازه رو بدین. اگر میدونید از ترس شما چیه، آیا میتونید یه برنامه بچینید که با این ترس به خصوص، کنار بیاید وقتی به نوجوان این آزادی رو دادین؟ آیا دوست دارین که فرزند شما بهتون اطمینان بده بابت این ترسها؟ میتونید ازش کمک بخواهید. مثلاً بگید مامان من میخوام بهت اجازه بدم و خوشحال میشم که کمکم کنی فلان ترس رو نداشته باشم. مطمئن باشین اگه با بیانی خوب بگین، خوشحال میشه کمکتون کنه. مثلاً ممکنه بهتون بگه که ماما من وقتی رسیدم اونجا بهت زنگ میزنم. وقتی کارم تموم شد و در مسیر خونه بودم، بهت زنگ میزنم. بهش نشون بدین که بهش اعتماد دارین.
چقدر اجازه بدم ؟
شاید اگر ترس شما خیلی بزرگ باشه و مثلاً از هر ده مرتبه، یکی رو بهش این اجازه رو ندین، اون حرف شمارو گوش میده. ولی اگر از هر 10 درخواست، 9 تارو رد کنید، اگه حرفتون رو گوش نداد، لطفاً سورپرایز نشید!
یه کار مهم دیگه بعد اینکه برگشت میتونید باهم حرف بزنید. نه اینکه شما، بلکه اون خودش، خودشو ارزیابی کنه که چطور تونست این آزادی که بهش دادین رو مدیریت کنه. آیا مانع و مشکل خاصی براش پیش اومد؟ بعدش شما باید از خودتون بگین که چطوری وقتی اون بیرون بود، سعی کردین که ترس خودتون رو مدیریت کنید و بهش اعتماد کنید.
7 - شما میتونید آینده رو پیشبینی کنید در تربیت فرزند!
نکات کلیدی:
- شما توانایی پیش بینی برخی مشکلات فرزندان رو دارید.
- خوبه که از الان برای مداخله موثر برای این مشکلات، برنامه داشته باشیم.
- تعیین برخی قانونها به کمک خود فرزندان، اختلافات رو کاهش میده.
- برای موفقیت در این مسیر، حتماً چندین مرتبه شکست رو تجربه خواهید کرد.
فرض کنید که فرزند شما، هر روز که از مدرسه میاد خونه، کیفش رو پرت میکنه وسط خونه و میره لباسشو عوض کنه. هر روز شما بابت اینکار دعواش میکنید و اونم داد میزنه که: بس کن مامان چقدر گیر میدی!
شاید مثال شبیه این رو شما تجربه کرده باشین با فرزندتون. دقیقاً چند بار باید باهم دعوا کنید سر موضوع تا فرزندتون به خواسته شما عمل کنه و کیف خودشو بذاره سرجاش؟ 10 بار؟ 100 بار؟ 500 بار؟
فکر نکنم این روش جواب بده!
پس چیکار باید کرد؟ با توجه به صحبتهایی که تا الان داشتیم، حدس شما چیه؟
خب بذارین من یه مثال از نحوه حل این مسئله بزنم. فرزندتون از مدرسه اومد و دوباره کیفشو پرت کرد. شما نق نمیزنین و چیزی نمیگین. اجازه میدین که در یک تایمی که هردو ریلکس و راحت هستین، به فرزندتون میگین: عزیزم میخوام درباره اینکه یه موضوعی رو حل کنیم، باهم مشورت کنیم. خوشحال میشم نظر تورو هم بدونم.
این الگویی که هر روز تکرار میشه، از دیدگاه خودتون براش بیان کنید. مثلاً میتونید بگید: عزیزم، آیا متوجه شدی که هر روز وقتی میرسی خونه و کیفتو اونجا قرار میدی، منم هر روز هی میام نق میزنم بهت، بعد عصبانی میشم و هردو هم ناراحت میشیم؟
چقدر خوب میشه اگه بتونیم به هم کمک کنیم که چارهای پیدا کنیم. موافقی درموردش حرف بزنیم؟ در بسیاری از مواقع فرزند شما با کمال میل آماده صحبت میشه. اگر هم نشد، میتونید بهش بگید: اشکالی نداره عزیزم. در یه تایم مناسبتر درموردش حرف میزنیم.
دیدگاه ایدهآل خودت رو بیان کن
در ادامه میتونین دیدگاه ایدهآل خودتون رو بیان کنید مثلاً: خیلی خوشحال میشدم که وقتی از مدرسه میرسی خونه، وقتی از اونجا رد میشی، شش تا قدم بیشتر هم برداری و کیفت رو بذاری کنار کمد. بعدشم که میری لباساتو عوض کنی، منم برات یه خوراکی خوشمزه آماده کنم. به نظرت این چطوره؟
ممکنه فرزند شما بگه: نمیدونم مامان. من اصلاً بهش فکر هم نمیکنم. میخوام هرچه زودتر برم لباسامو عوض کنم. فکر کنم شاید بتونم 6 قدم بردارم و کیفمو بذارم کنار کمد. مطمئنی شش قدمه واقعاً؟
شما هم میگید: راستش منم نمیدونم (با خنده). نظرت چیه باهم بشماریم؟ ولی قبلش باید حدس بزنیم چند قدمه از در تا کنار کمد (در اینجا شما یه بازی رو ایجاد کردین و بازی باعث ارضای نیاز به تفریحش میشه که عالیه).
بعد شمردن قدمها، میتونید بهش بگید که: خب پس باهم یه برنامه جدید داریم عزیزم؟ اونم مشتاقانه میگه که. آره مامان. فکر کنم میتونم 8 قدم دیگه بردارم و کیفمو سرجاش بذارم.
یادآوری مهم
به احتمال خیلی زیادی در چند دفعه اول، این برنامه جدید شما عملی نمیشه. اینکار معنیش این نیست که داره لجبازی میکنه. بلکه ساخت عادت جدید، یکمی زمانبر هستش که در اینجا لازمه شما به عنوان والد، اینو تکرار کنید و دست بر ندارید.
قدم بعدی چیه؟ بعد اون برنامه که ریختید، عصر هر روز در یه تایم مناسب، میتونین ازش بخواین که هر کدوم خودتون رو ارزیابی کنید. مثلاً شما بگین که: من به خودم افتخار میکنم که امروز وقتی از مدرسه رسیدی، نق نزدم، دعوا نکردم و فقط بهت گفتم عزیزم 8 قدم (ولی در مرود عملکرد اون نباید چیزی بگید. هر کس خودشو ارزیابی میکنه). بعد میگین حالا نوبت توعه. وقتی اونم خودشو ارزیابی کرد، میتونید بهش بگین: به نظرت، آیا فکر میکنی که این برنامه نیاز به تغییراتی داره تا موفقیتآمیز باشه؟ آیا دوست داری وقتی میرسی خونه من 8 قدم رو بهت یادآوری کنم؟
ممکنه اونم نخواد شما هر دفعه 8 قدم رو تکرار کنید و بعداً بهش یادآوری کنید. این پروسه رو هر روز تکرار کنید و دست بر ندارید. بسیاری از والدین ممکنه بعد چند بار، دیگه عقب نشینی کنند.
حتی از این تکنیک میشه برای حل مسئله اختلافات بین دو فرزند خودتون هم استفاده کنید. شما میتونید به عنوان مربی براشون عمل کنید. باهم بشینید. مسئله رو از دیدگاه خودتون تعریف کنید. ازشون بخواید که بگن وقتی این مسئله حل شد، چه تغییراتی ایجاد میشه. بعد ازشون ایده بگیرید برای راهحلهای این مسئله (هر کودک درمورد تغییری که در خودش میتونهه به وجود بیاره صحبت میکنه نه درمورد دیگری). در پایان روز هم هرکسی خودشو ارزیابی میکنه و پیشنهاداتی میده برای بهبود عملکرد خودش.
8 - دو استراتژی سری برای موفقیت در تربیت فرزند
نکات کلیدی:
- تفریح
- عشق ولی بدون قید و شرط
استراتژی اول : تفریح
کودکان نیاز به تفریح زیادی دارن و برای رفع این نیاز، هر کاری میکنند. شاید حتی در یه مجلس سخنرانی هم بچهها راهی برای تفریح پیدا میکنند. شاید این یه تلنگر مهم برای ماست که خود ماهم نیاز به تفریح داریم. استراتژی سری اول برای موفقیت در تربیت فرزند شما، اینهکه هرچقر که میتونید، داخل درخواستهایی که از کودک خودتون دارین، یه جورایی بازی و تفریح رو قرار بدین. مثل همون مثالی که برای کوسهها و رفتن به اتاق خواب زده بودیم.
یا مثلاً برای جمع کردن اسباب بازیها، یه بازی که اول اسباب بازیهای قرمز و سبز رو هرکی زودتر پیدا کنه. کافیه یکمی با دنیای بچهها آشنا بشیم و باهاشون بازی کنیم. کافیه که از خود بچهها بخوایم که چنین بازیهایی رو پیشنهاد بدن! ولی یادمون باشه حتی اگه کار رو نیمهکاره رها کردن، حق نداریم اجبار کنیما. هرکجا اجبار کردیم یعنی داریم نیاز به آزادی اونهارو زیر سوال میبریم و این کار ما، مسئولانه و محترمانه نیست. خوبه کمی صبو باشیم که خودشون مشتاقانه انجام بدن.
استراتژی دوم : عشق بدون قید و شرط
این استراتژی قطعاً کمک میکنه که فرزند شما تبدیل به یه بزرگسالی بشه که بهش افتخار کنید. یه چیز خیلی ساده هست که هر روز میتونید انجامش بدید.
قدم اول: هر روز، به فرزندتون بگید که دوستش دارید و عاشقش هستید. اینو هم به خودش بگید. هم چهره اونو تصور کنید و لبخند بزنید و عشق به اونو به یاد بیارید. بغلش کنید و ماچش کنید و عشقتون رو بهش نشون بدید و بیان کنید.
قدم دوم: برنامههای روزمره خودتون رو برای دقایقی کنار بذارید و برید باهاش وقت بگذرونید! باهم یه بازی کنید. یه کتابی بخونید! کودکان خیلی زودتر از چیزیکه فکرشو میکنید بزرگ میشن و اونموقع ممکنه به اندازه کودکی، به شما توجه نکنند.
این استراتژی بسیار ساده، شما رو در تربیت فرزند موفق میکنند! آیا شما هم میتونید این دو قدم رو انجام بدید؟ البته که میتونید. آیا انجام خواهید داد؟ امیدوارم!
9 - حالا قدم بعدی چیه؟
نکات کلیدی:
- فرزند خودتون رو، همینطور که هست، بپذیرید و خوشحال باشید!
- فرزند پروری نیاز به رقابت (با بقیه والدین) نداره!
- شکرگزاری رو تمرین کنید
مارگارت مید، مردم شناس مشهور آمریکایی، میگه راهحل بسیاری از مشکلات جامعه، در فرزند پروری و روش تربیت فرزند امروز ما نهفته هست.
همه ما بعنوان والدین، ممکنه که برای “کنترل” و “تغییر دادن” فرزندانمون به سمت مثبت، احساس ضرورت میکنیم. ما خیللی مفصل در مورد ضررهای کنترلگری صحبت کردیم اینجا و گفتیم که هدفمون اینه که یه رابطه محترمانه، مسئولانه و سرشار از عشق با فرزندمون برقرار کنیم. در این صورت هست که فرزند ما، از ما”تاثیر” مثبتی میگیره برای انتخابهای خودش.
خیلی از والدین ممکنه بگن: بچه من خیلی شلخته هست، همه اسباب بازی هاشو داغون میکنه. خیلی لجبازه و …
درحالیکه ما باید یاد بگیریم فرزندمون رو هیمطور که هست بپذیریم و شکرگزارش باشیم. کمک کنیم که هیمطور که هست، بتونه انتخابها و رفتارهای مسئولانه، محترمانه و مثر رو داشته باشه برای رفع نیازهاش.
ممکنه همون بچه شلخته، تبدیل بشه به بزرگسالی که پر از ایدههای خلاقانه هست. یه داروساز مشهور!
یا همون بچه لجباز ما، بشه بزرگسالی پر اراده که مسئولیت یه گروه اجتماعی رو به عهده بگیره و با قاطعیت اهدافشو پیش ببره.
بزرگترین نقطه قوت فرزند شما
ممکنه هر ویژگی که ما منفی در نظر میگیریم، بزرگترین نقطه قوت کودک ما، در بزرگسالیش بشه. ما به عنوان والد وظیفه داریم که اجازه بدیم کودک ما، این ترکیب ویژگیهای منحصر به فرد خودش رو، در محیط امن، مسئولانه و محترمانهای که براش فراهم میکنیم، شکوفا کنه.
یه نکته دیگر هم در مورد فضای رقابتی بین والدین هست. مثلاً خاله، بچه خودشو گذاشته 4 تا کلاس مختلف. ورزش، کلاس زبان، کلاس ریاضی و چرتکه که در نهایت بچهشو بفرسته مدرسه تیزهوشان!
ببینید اینکارها و این فضای رقابتی، مسموم هست. هم برای شما. هم برای رابطه خوبی که میتونستید با فرزندتون داشته باشید. یادمون باشه که بجای اینکه تلاش کنیم یه والدی بهتر از خاله یا عمو باشیم، یا بهترین مامان یا بابا باشیم، سعی کنیم که یه والد آگاه باشیم. آیا دارین اینکارو میکنید، جون مامان و بابای شما هم اینکارو با شما کرده بودن؟ یا اینکه چون والدین خودتون شمارو کلاس زبان نذاشته بودن، شما بچه رو برخلاف میل خودش کلاس زبان ثبتنام میکنید؟ یا چون پسر داییش فلان کارو کرده شما هم باید برا بچهتون اینکارو بکنید؟
والد آگاه چیو میدونه؟
یه والد آگاه میدونه که فرزند پروری رقابت نیست. میدونه که قرار نیست حتماً مثل اونها فرزند خودش رو بزرگ کنه. برای اینکه والد بهتری بشیم، خوبه که از انتخابهایی که در این مسیر داریم، آگاهی داشته باشیم. وقتی با آگاهی بدونیم که چی میخوایم و چگونه قراره بهش برسیم، تبدیل میشیم به یه والد مسئول و مورد احترام. نه اینکه هم به خودمون و هم به بچه استرس وارد کنیم و مدام انتقاد کنیم که چرا فلان نشد.
این مطلب رو دوست داشتی؟
درباره عرفان
عرفان هستم. یک خورهی تمام و عیار روانشناسی! عاشق مطالعه و دونستن خصوصا در زمینه روانشناسی و خصوصا توی حوزه مورد علاقم در روانشناسی مثل Hypnosis و MBCT و ISTDP. دوست دارم که همواره نتیجه مطالعاتم رو با افرادی که به دردشون میخوره به اشتراک بزارم. چه روی وبلاگ سایتم و چه در پیج اینستاگرامم.
نوشته های بیشتر از عرفانتماس با ما
- 02191016150
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
ناراحتی از همسر و روش درست بیان کردن نارضایتی از همسر
خوشحالی و 3 راز مهم آن (2021)
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام، یک دنیا اطلاعات و مطالب مفید و کاربردی توی این پست بود و چقدر به من نشون داد که بخش زیادی از راه تربیت رو من تا حالا اشتباه رفتم و مهم تر اینکه راه درست رو به صورت کاربردی یاد دادید . ممنون از زحمت و وقتی که گذاشتین به امید مطالب بیشتر.
با سلام و احترام
ممنون از اینکه دیدگاه خودتون رو باهامون سهیم شدید.
خوشحالم که این بلاگ پست تونسته مفید باشه